شعر من

اشعار خودمانی

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 25
بازدید کل : 107
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



مجنون

مجنونم و لیلایی ندارم

شوریده و شیدایی ندارم

نهم سر بر بیابان غریبی

ز غربت پروایی ندارم

خواهم که روم به ساحل عشق

موجم من و دریایی ندارم

فرهادم و تلخ گشته کامم

مجنونم و لیلایی ندارم...

 

نويسنده: مجنون تاريخ: یک شنبه 18 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

غم

آخرین نفر که میرفت

   پشت سرش در و نبست

غم

       سرش و انداخت پایین

 اومد و تو دلم نشست...

نويسنده: مجنون تاريخ: شنبه 17 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نرو

 

سخته ، بی تو کم میارم نرو که دل نگرونم
نمیخوام که بعد تو من توی این دنیا بمونم
دیگه تنها میمونن دستای من بدون تو
باید فقط تو این قفس از بی کسی هام بخونم
بودی تنها کسی که محرم راز من بود
نرو عزیزترینم تنهایی من نمی تونم
چطور دلت میاد بری تو رو به لحظه های خوب
بیا به خواب من گلم روح بده تو به جونم
حال و هوای دلمو ببین چقدر گرفته ست
چی اومد بر سر این دل مهربونم
بعد تو دست رفاقت نمیدم به هیچ کسی
رفاقت قصه تلخیه که از نامش گریزونم
نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

به من تکیه کن

 

تو اوج دلتنگیات تو لحظه های بی کسی
 
وقتی که یه راهیو هر چی میری نمیرسی
 
وقتی که دلگیری و یه بغضی توی گلوته
 
وقتی که تنها شدی دنیای غم روبروته
 
تکیه کن به شونه ی من بیا دستاتو می گیرم
 
غصه ی هیچیو نخور خودم برات می مریم
 
تکیه کن به من ستاره دلگیری از خود ماه
 
بیا باهات میمونم تا ته خط آخر راه
 
سرت و بذار رو شونم غصه هاتو خریدارم
 
پا به پاهات اشک میریزم تو رو تنها نمیذارم
 
درداتو با خودم بگو غم بادلم شده عجین
 
وقتی که تنها شدی بدون منو داری همین...
نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نه جلو نیا...

 

نه جلو نیا، دست رو دلم نذار
خاطرات تلخم و دوباره یادم نیار
نه برو عقب، نزدیک نشو به من
هیچی نگو برو دم از وفا نزن
برو دیگه اینجا نمون، اسم منم دیگه نیار
دل مگه اسباب بازیه، دست رو دل خونم نذار
ترجیه میدم تو تنهایی سر بکنم تا بمیرم
تا این که با یه آدم بی معرفت خو بگیرم
از هیشکی خیری ندیدم هیشکی با من رو راست نبود
نبود رفیق واقعی زیر این سقف کبود
برو تو هم تنهام بذار تنها باشم راحت ترم
عمرتو هی تلف نکن من یه شب بی سحرم
اول و آخر که میری گلم به پای من نشین
با دل من بازی نکن بسه برو فقط همین....
نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

قبوله

باشه قبوله، سرنوشت تنهایی رو برام نوشت

تسلیمتم من ای خدا، چه تو جهنم چه بهشت

دیگه نمی خوام از بی کسی غم بخورم

هی غصه ی زیاد و از کم بخورم

دیگه غرورم رو زیر پا نمی زارم

واسه ی تنهاییام نمی خوام اشک ببارم

دیگه دل شکستمو هر جایی جا نمیزارم

خاطرات بدم و دیگه به یاد نمیارم

دیگه دنبال یار نمی گردم دلو هوایی نمی کنم

وقتی تنها میشم محبتو گدایی نمی کنم

دیگه به این راحتیا تو خلوت دل خستم

هر کسی و راه نمیدم، دیگه در قلبمم بستم

نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دل صبورم

دلم و بازم شکوندی خیلی ساده منو روندی

گفتی دست از سرم بردار رفتی و پیشم نموندی

چی بگم آخه به تو صدمین باره که میری

میری و تنهام میزاری دستمو نمیگیری

دل من ساده ای اما خیلی اون بی معرفت بود

اون همه رویای خوب همگیشون یه حسرت بود

دل ساده و صبورم تنهایی سهم توئه

چیزی كه بده برا تو این همه رحم توئه

بسه هر کی هر چی می خواست دلتو سوزوند و رفتش

هر کی آتیش بازی می خواست خود تو میشدی نفتش

چیزی از دلم نمونده تیکه ای سرد و پوسیده

دل تنها و غریبم یه روز خوشم ندیده

نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آروم

آروم قدم بر میدارم میام جلو

یادم میاد خاطراتم و با تو

آب میریزم رو سنگ قبر تو رفیق

این دلمو با رفتنت زخمی کردی خیلی عمیق

گوشه ی مزار تو میشینم روی زمین

دل پیر و شکستمو عزیزم خودت ببین

خیلی سخته باور کنم که زیر خاک خوابیدی

این همه با تو حرف زدم یقین دارم که شنیدی

صدامو میشنوی اما چرا جوابم نمیدی

نگو رفیق خستتو به این زودی بردی ز یاد

دلم برات تنگه حسین یه عالمه خیلی زیاد

میدونم بر نمیگردی رفتی تا آخر دنیا

رسم این روزگاره آخرش میمونی تنها

کاشکی یه بار عزیزم بیای تو توی خوابم

میومدی یکدفعه میدادی توجوابم

رفیق روزای سختی، رفیق خسته و زخمی

رفتی و دنیا نکرده لحظه ای به من رحمی

نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مردای خدایی

یاد مردای خدایی بخیر، عاشقای سینه چاک

روحشون پرنده شد جسمشون افتاد به خاک

معنی معرفت و مردونگی و ایثار، اونا بودن

به عشق وجب وجب خاکمون از جونشون بریدن

پیکرای بدون سر، واسه نسل ما سپر

با خودمم، بی معرفت، تو اونا رو ازیاد نبر

نه قصه بود نه حادثه تو اون سالای خیلی دور

حماسه بود حماسه بعد از انفجار نور

جوونای بی ادعا مخلص و تسلیم خدا

نیومدن از آسمون جوون بودن مثل ماها

مادرا وپدراشون با هزار نذر ونیاز

چشم به راه بچه ها دعا میکردن تونماز

نشسته مادری یه گوشه پسرم خوش اومدی

با پاهای خودت رفتی حالا با تابوت اومدی

یه مادر قد خمیده میبینه با چشمای تر

پسرش اومده اما پیکرش نداره سر

از بعضیا فقط پلاک از بعضیا استخون

بعضیا برنگشتن بعضیا بی نام ونشون

به عشق نسلای دیگه به عشق ناموس و وطن

به عشق دین وایمون رفتن به جنگ و جون دادن

با اخلاص و بی ادعا رفتن فداشدن اونا

خیانت کردیم به امانت، خجالت زده ایم ما

نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سخته برام

 

سخته برام باور کنم که به تو وابسته شدم
من که میگفتم دیگه از همه کس خسته شدم
چه کار کردی با دلم که اینجوری دلتنگتم
دلبسته و عاشق اون چشای قشنگتم
وقتی کنارت میشینم قلب من هی تند میزنه
انگار میخواد لحظه های با تو رو بیشتر بکنه
آره می خوام بهت بگم از تنهایی سیرم
وقتی کنارتم من جون میگیرم
باید اغرار کنم عزیزم تو رو میخوام
اگه لحظه ای بیاد و نباشی میمیرم
کم کم عادت کرده بودم به تنهایی و بی کسی
اما دیگه عزیز من عشق منی تو نفسی
حالا که عاشقت شدم تو هم که عاشق منی
گفتی بهم هستی باهام محاله که دل بکنی
دیگه چی میخوام از خدا دنیا که زیر پای ماست
حالا که تو کنارمی خوشبختی تو دستای ماست
آره می خوام بهت بگم از تنهایی سیرم
وقتی کنارتم من جون میگیرم
باید اغرار کنم عزیزم تو رو میخوام
اگه لحظه ای بیاد و نباشی میمیرم
نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دو روز دنیا

میگن به من خدایا دنیا فقط دو روزه

هر کی که از تو دوره تو اون دنیا میسوزه

شده سوال تو ذهنم این مسئله که چرا

تو این دو روزه کوتاه میریم در پی دنیا

برای چی ما آدما اینقد طمع می ورزیم

هی دست و پا میزنیم باز هم به زیر قرضیم

برا روز مبادا پول رو پولا میزاریم

واسه یه دو زار بیشتر دل میشکنیم میازاریم

پس چرا حرص و طمع،وقتی دو روزه دنیا

باید بزاریم و بریم همش تمومه فردا

آهای تو که اون بالایی مغرور نشی به ثروتت

یا تویی که این پایینی کم نکنی غنا ئتت

همش تموم میشه یه روز، امروز و فرداست که بیاد

مرگ و میگم، میاد و تو زندگیتو ندی به باد

به این ظاهر دنیا دل نبندی یه وقتی

پول نداری عزیزم فکر نکنی بدبختی

این همه تشکیلات فقط یه بازی دو روز ست

وقتتو از دست ندی فکر نکنی هنوز هست!

نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مادر

هوالمحبوب

چه شب هایی را تاصبح زگریه ی من بیدار بودی

تا دور میشدم من تشنه به لحظه دیدار بودی

محبت بی دریغت                                       

مادر

                                                  همیشه هست در یادم

بی تومن غرق در سیل غمها و با تومن شادم

و مهربانم...

گرمی آغوشت پناهگاهم در بهبهه زمان

گویند که زیر پای توست کلید جنان

نويسنده: مجنون تاريخ: سه شنبه 13 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سلام من مرتضی هستم متولد 14/7/72 اهل تهران گاهی اوقات از روی دلتنگی شعرایی میگم البته بعضیهاش از روی تخیله ممنون از حضورتون

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to shereman.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com

خدمات وبلاگ نويسان-بهاربيست